نویسنده «جمال جلال رمان» در واکاوی پنج رمان نامزد نهایی شانزدهمین جایزه جلال آلاحمد، معتقد است، نقد و تحلیل آثار منتخبجوایز ادبی به کشف ظرفیتها و استعدادهای بالقوه و بالفعل ادبی آنها و تولید روایت علمیدر امتداد جایزه ادبی میانجامد.
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران( ایبنا)، نجمه شمس:اخیراً نخستین مجموعه نقد با موضوع رمانهای نامزد شانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد به قلم احمد شاکری، منتقد و پژوهشگر ادبی تالیف و از سوی انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامیعرضه شده است. نویسنده در این اثر با عنوان «درباره جمال و جلال رمان» به واکاوی رمانهای «بیروط» نوشته ابراهیم اکبری دیزگاه، «غمسوزی» اعظم عظیمی، «گروگانکشتگی» نوشته نوید ظریف کریمیو «سفر به اتش» اثر مریم مطهریراد پرداخته است.
در گفتوگو با شاکری وضعیت جوایز ادبی بهویژه جایزه جلال آل احمد و بایدها و نبایدهای نقد ادبی در کشورمان بررسی شده است.
- درباره جایگاه جشنوارههای ادبی در ادبیات کشورمان بگویید.
جشنوارهها بهعنوان یکی از حلقههای زنجیره پیشاتولید تا پسامصرف در حوزه کتاب و ادبیات، خود، زاییده و برآمده از دیگر ارکان مؤثر و سازنده ادبیات هستند. بهتعبیری، جشنواره ادبی در صورتی میتواند بر فرایندها تأثیر بگذارد که از همسنخی و خورند کافی با دیگر ارکان آن برخوردار باشد. این سنخیت شامل مؤلفهها و زمینههای متعددی، ازجمله زمان برگزاری، سیاستها و اهداف کلی حاکم بر جشنوارههای ادبی، برگزارکنندگان و مخاطبان، گونهها، قالبها و انواع حاضر در رقابت جشنوارهای، طول مدت برگزاری، میزان جوایز تعلقگرفته به آثار و تعلق جشنواره به جریانهای ادبی است؛ بنابراین، جشنوارهها بیش از آنکه بر ادبیات تحمیل شوند، از ادبیات زاده میشوند و آن را نمایندگی و البته هدایت و حمایت میکنند.
در عین حال ظهور جشنوارهها، خاصه جشنوارههای ادبی، در دهههای اخیر و تکثیر و تنویع آنها و البته برجستهشدگی آنها در فضای ادبیات، بهدلیل خلأ و ضعف نسبی برنامههای کوتاهمدت و بلندمدت دیگر، ضرورت توجه به آنها را دوچندان میکند. واقعیت آن است که «جایشناسی» نامناسب جشنوارهها در فضای ادبیات معاصر و انتظارات و کارکردگزینیهای اغراقگونه درباره اهداف و نتایج، به قربانگاه آنها تبدیل خواهد شد؛ چراکه کمفروغشدگی برخی جشنوارههایِ جاری و تعطیلی برخی دیگر، بیش از آنکه نشان عدماهتمام برگزارکنندگان یا ضعف بنیه مالی در اجرای آنها باشد، حکایتگر برآوردهنشدن انتظاراتی است که مؤسسان و مبلغان آنها از جشنوارهها انتظار داشته و بدان وعده میدادهاند.
همچنان که اکتفا به جشنوارهها و بعضاً تعریف آنها بهعنوان حلالمسائل حوزه ادبیات در دورههایی ازسوی متولیان جشنوارهها، اعم از دولتی و نیمهدولتی و خصوصی، در دورههای بعد ابطال شده است. زمانی که از جشنوارهها سخن میگوییم باید در افقی بلندتر، به سندهای چشمانداز بالادستی که حاکم بر حوزه فرهنگ و ادبیات است، تأمل کنیم؛ لازم است بحث را از معرفت به چیستی و کجایی ادبیات معاصر، چرایی تجربههای گذشته و معرفت به افقهای پیش رو آغاز کنیم؛ زیرا تصمیم به طراحی جشنوارهها و ادامه آنها، نتیجه معرفت به حوزه ادبیات، معرفت به مسائل، معرفت به راهحلها و معرفت به روشهای دستیابی به راهحل است. خطا در هریک از مراحل این فرایند، میتواند تردیدهایی را در برگزاری اصل جشنواره، نوع، طول زمانی یا جنس آن وارد کند؛ بنابراین، با ضعف یا فقدان مطالعات و اسناد بالادستی یا معرفتهای پیشینی، عموم جشنوارهها، تا دچار بحران هویتی هستند.
- ملاک و معیار مناسب برای بررسی جشنوارههای ادبی کدام است؟
هدفگذاری جشنوارهها، روشهای فکرشده برای نیل به این اهداف و ارزیابی تحقق اهداف یا عدمتحقق آنها میتوانند سنجههای مناسبی در تحلیل جشنوارهها باشند. اما چنین انتظاری دقیقاً ازسوی چه فرد یا افرادی و با دسترسی به چه اطلاعاتی قابلتحقق است؟ با پایانیافتن یک جشنواره، چه رکنی در خود جشنواره فرایندها را دقیقاً موردمطالعه قرار میدهد، آنها را ارزیابی میکند یا درباره صحت و سقم انتخابها و کنش داوران به ارزیابی مینشیند؟ اغلب سازوکاری برای بررسی نتایج و فرایندهای گزینش جشنوارهها وجود ندارد و با برگزاری مراسم اختتامیه همهچیز تمام میشود.
بعضاً داورانی که در انتخابها مکرراً دچار خطا شدهاند، مجدداً در همان جشنواره یا جشنوارههای دیگر به داوری میپردازند که دلیل این امر بسیار واضح است؛ زیرا هیچ جشنوارهای در اذعان به کاستیهای روشی یا کنشی خود در امر داوری و درنتیجه، خدشه وارد ساختن به نتایج خود، مفتخر نخواهد بود.
به شهادت تجربه، داوران یک جشنواره خود به کنه و بطن اثری که خواندهاند اشراف نداشته یا تصور دقیقی درباره زوایای ساختاری اثر ندارند. اما این تجربه، نه تجربهای عمومی، بلکه خاص و مربوط به کسانی است که اثر منتخب را خوانده و امکان گفتوگو با داوران جشنواره انتخابکننده را بیابند. پرسشهای بیپاسخی از این دست، نهتنها درباره روشها که درباره معیارها و افراد (داوران) نیز قابل طرح است. گمان غالب و غلط دراینباره که زوایای ادبیات را درنوردیده، این است که «نویسنده» بماهو، لزوماً داور ادبی نیز میتواند باشد.
این تلقی تنها به حوزه داوری محدود نشده و شاهد سلطهبخشی به نویسندگان در حوزههای تخصصی، همچون پژوهش ادبی و نقد ادبی و سیاستگذاری ادبی، بودهایم. پای معیارهای ارزیابی که به میان میآید، چالشها از این نیز پیچیدهتر میشود. دراینباره حداقل سه موضوع حائز اهمیت وجود دارد. نخست، اهداف جشنواره و مصالح ناظر بر آن، دوم، شناخت عمیق معیارها و سوم، روشهای تطبیق معیارها بر مصادیق و اصل کلی دراینباره وجود دارد که در ساحت هنر نمیتوان ضوابط و مؤلفهها را بهصورت دقیق فهرستبندی کرد. بهتعبیری، هنر از چهارچوبها میگریزد و آنها را توسعه و تضییق میدهد؛ بنابراین، طراحی فرمهای داوری در برخی جشنوارهها و حتی نگارش شیوهنامه و آییننامه قادر نیست معضلات داوری و بهویژه معیارهای داوری را بهتمامه حل کند؛ بلکه معیار بهنحو اصیل از ذهن قوامیافته داور میجوشد و توانایی داور در درک معیار و هنر او در کاربست آنهاست که فرمهای ارزیابی را به سخن درمیآورد. اما این نیز تمام آنچه باید موردتوجه قرار گیرد، نیست؛ زیرا نتایج، چه جشنواره ادبی برگزیدهای داشته یا نداشته باشد و چه برگزیده در مقام نخست معرفی یا تقدیر شود، در صورتی به هدف خود دست خواهد یافت که واجد بیان باشد.یعنی آنچه ملاک داوریها و ارزشهای ماهوی اثر است، منتقل شود. در غیر این صورت، صرف معرفی آثار، قادر نخواهد بود ملاکها را بهروشنی آشکار سازد و در پی آن، جریانی پدید آورد.
معضل دیگری که نوعاً برای جشنوارههای ادبی بحرانساز است، دوره زمانی برگزاری آنهاست. جشنوارهها فرایندی مقایسهای در بازه زمانی مشخص، مثلاً سالانه، دارند. یعنی لزوماً براساس معیارهای اصیل نقد نمیشوند؛ بلکه براساس اصل رقابت و مقایسه به انتخاب میرسند. حال بسته به اینکه در هر دوره زمانی چه آثاری تولید شده باشند، گردونه و طرفین رقابت و درنتیجه، بروندادها میتواند متفاوت باشد. چالش دیگری که جشنوارهها با قابلتفسیرند. به این معنا که برگزیدهشدن اثری بهصورت کلی، گویای وجوه قوت و تفکیک آنها از وجوه ضعف نیست؛ بنابراین جشنوارهها قدرت کافی یا امکانات کافی برای کنترل نتایج و هدایت مشخصی که بر حوزه ادبیات انتظار دارند، نخواهند داشت.
- جایگاه جایزه جلال آل احمد در میان جشنوارههای ادبی کشورمان کجاست؟
جایزه ادبی ملی جلال آلاحمد که به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی تأسیس شده، برابر جایزه کتاب سال و نسبت به جوایز ادبی دیگر از امتیاز قابلتوجهی برخوردار است. فارغ از قضاوتها درباره ادوار برگزاری این جایزه ادبی و فرازوفرودهای آن و قوتوضعفهای علمیو عملی در فرایندهای اجرایی و انتخابها، جایزه جلال آلاحمد همچنان مهمترین جایزه ادبی کشور محسوب میشود. باوجوداین، جایزه جلال آلاحمد تاکنون به حلقههای پیشینی و پسینیِ ارکان هندسه معرفتی ادبیات، پیوند ساختارمندی برقرار نکرده است.
به این معنا که جایزه ادبی هم ازسویی امتدادبخش جریان ادبی در ارکان هندسه معرفتی پیش از خود باشد و برای مثال، جریان آموزش یا جریان نقد یا جریان پژوهش ادبی را به کار گرفته و آنها را تقویت کرده باشد و هم ازسوی دیگر و در ساحت پسینی، امتدادی معنادار و جریانساز در ارکان هندسه معرفتی پس از فرایند برگزاری و انتخاب جایزه داشته باشد. ازجمله این امتدادهای متوقع، بازتاب جایزه ادبی جلال در حوزه نقد ادبی است؛ چراکه دیدهشدن بهواسطه برگزیدهشدن در جایزه ادبی، ناقص و موقت و مجمل است. تثبیت جریان ادبی بهواسطه تثبیت آثار مطرح تولیدشده در بازههای زمانی مشخص رخ خواهد داد و این جز با بیان ظرفیتهای تولیدشده در هر اثر، تسهیل و تعمیق مواجهه خوانندگان با اثر و رجوع و ارجاع متخصصان و منابع نظری به اثر، محقق نخواهد شد؛ علاوهبراین، نقد آثار برگزیده یا نامزدشده در رویدادی همچون جایزه جلال آلاحمد، امکان شفافترشدن فرآیند داوری و علمیترشدن آن را فراهم میکند؛ همچنین این امکان را فراهم میکند تا معیارها و فرآیندها و انتخابکنندگان مورد تحلیل و بررسی قرار گیرند.
- چه شد که کتابی در حوزه نقد آثار برجسته جایزه جلال نوشتید؟
پیشنهاد نقد مجموعه آثار برجستۀ جایزۀ جلال آلاحمد، دو هدف عمده را بهصورت پایاپای دنبال میکند. نخست، نقد و تحلیل آثار و کشف ظرفیتها و استعدادهای بالقوه و بالفعل ادبی آنها و درنتیجه، تولید روایت علمیدر امتداد جایزه ادبی و دوم، تعیین کردن آثار برگزیده یا نامزدشده بهعنوان آثار برترِ دورههای یکساله؛ امری که تا پیشازاین سابقه نداشته و میتواند نشانه حرکت روبهجلو و اراده بر اصلاح و پیشرفت این جایزه ادبیِ ملی ازسوی متولیان و برگزارکنندگان آن باشد.
طبعاً به همان میزان که داوری جوایز ادبی نمیتواند بهلحاظ روش و برونداد، عِدل نقد ادبی محسوب شود، مجموعه نقد نیز قادر نخواهد بود بهصورت تمام به فرایند و ساحت داوریها ورود و آنها را تحلیل کند؛ بیش از هرچیز به این دلیل که فرایند انتخاب در وجه مقایسهای، که جزو جداییناپذیر داوری است، با مطالعه تمام آثار موجود یا تمامیآثار معتنابه ممکن میشود؛ درحالیکه مجموعه نقد، به آثار مشخص و معدود منتخب یا نامزدشده توجه نشان میدهد؛ بنابراین، چهبسا در فرایند مجدد داوری یا نقد، برخی آثار نادیده یا غیرمنتخب نیز با آثار برگزیده قابلرقابت یا حتی در رتبهای بالاتر قرار گیرند. باوجوداین، نتایج بهدستآمده در مجموعه ند آثار میتواند احراز یا عدماحراز صلاحیتهای حداقلی آثار برگزیده یا شایسته تقدیر را به قضاوت بنشیند.
- در مسیر تولید مجموعه نقد داستان چه چالشهایی وجود دارد؟
ازجمله چالشهای تولید مجموعه نقدِ داستان که یکی از علل کمرونقی آن در بازار نشر محسوب میشود، ابتنای نقد به داستان و ویژگیِ تبعی آن در این نسبت است. نقد عملی، تأخیری و واکنشی است؛ به این معنا که بدون موضوع یا خلق داستان محقق نمیشود یا به این معنا که مخاطب نقد، باید مخاطب داستان نیز بوده باشد. به همان سبب که منتقد بدون خواندن داستان قادر به نقد آن نخواهد بود، به نظر میرسد مخاطب نقد نیز ناگزیر به خواندن اثر داستانی موضوع نقد، پیش از مواجهه با متن انتقادی است. چه، بدون این و در فرض سبقت مواجهه مخاطب با نقد نسبت به داستان، مجموعهای از پیشآگاهیها و پیشگرایشها، مواجهۀ مخاطب با داستان را مشروط خواهد ساخت و لذت کشف ابتدایی و شخصی را از مخاطب سلب خواهد کرد. اما تخصیص مخاطبان نقد به کسانی که پیش از آن داستان را خوانده باشند نیز عملاً مخاطبان نقدهای منتشرشده را خواهد کاست. در پاسخ به این نیاز و ضرورت، در مجموعه نقد «جمال و جلال رمان»، راهکارهایی برای استفادۀ استقلالی مخاطب و همچنین کاستن از نیاز مطالعه پیشینیِ داستان موردبحث در نظر گرفته شده است.
چه راهکارهایی؟
نخست آنکه در ابتدای نقد هر داستان خلاصه تفصیلی از آن داستان آمده است. این خلاصه کمک خواهد کرد تا مخاطب، حتی بدون مطالعه داستان، در جریان فصول و صحنههای مهم داستان باشد. از دیگر سو، تهیه چنین خلاصهای، بهویژه برای داستانهایی که واجد پیچیدگیها و ابهامات و تطویلاتیاند، از ضرورت بیشتری برخوردار است؛ بهگونهای که در برخی داستانها تصور کلی از فرایند داستان، حتی برای کسانی که کتاب را خواندهاند، بدون خلاصهای دقیق بهراحتی ممکن نخواهد بود. دوم آنکه مجموعه نقدهای گردآمده در «جمال جلال رمان»، تنها تطبیق معیارها و مبانی و کاربست روشها برای تولید نتیجه و محصول نیست؛ بلکه در نقدها تمرکز ویژهای بر مسئله محوری مدنظر در نقد و تبیین مبانی و معرفی ساختارهای نقد انجام شده است.
همچنین تلاش کردهام تا در پرداخت به مبانی و وجوه انضمامینقد، برخی موضوعات و مسائل واجد اهمیت و کمتر پرداختهشده و فکرشده را مورد توجه و اهتمام نظری قرار دهم. لذا بحث ارائهشده در نقدها صرفاً مصداقی و موردی نیست، بلکه به مسائلی پرداختهام که در تئوری گونههایی همچون داستان فلسفی، داستان دینی، داستان انقلاب اسلامیو داستان دفاع مقدس محل اظهارنظر بوده و بعضاً پاسخ درخوری نیافتهاند. چهارم آنکه نقد و تحلیل مسئلهمحور بهواسطۀ تمرکز بر مسئله و استخراج موضوعات مرتبط با آن، هدفمند است و نقد جامع محسوب نمیشود. ازاینرو، از ورود به برخی موضوعات و جوانب اثر که در ذیل مسئلۀ منتخب نمیگنجند، پرهیز شده است. در این کتاب تلاش شده به فراخور مسائل مدنظر در هر نقد، مباحث نظری مرتبط با آن تولید یا تبیین شود. تولید کتابهایی با این سبکوسیاق ازسوی اهالی نظر و رأی در حوزه داستان میتواند به سختگی و پختگی بیشتر مطالب انجامد و نواقص یا خطاهای محتمل آن را برطرف کنم. تلاش این مجموعه نقد بر آن بوده تا با فاصلهگرفتن از فضای ژورنالیستی نقد و نظر و بدهوبستانهای محفلی و جریانی، صرفاً بر توسعه و تأسیس مبانی و تطبیق آن بر مصادیق پافشاری کند.
- شیوه کار شما در تهیه این اثر چه بوده است؟
در بازه زمانی محدوِ پایان نگارش نقدها و آمادهسازی چاپ مجموعه نقد، هریک از نقدها را به صاحبان پنج رمان ارسال کردم تا یافتههای نقدها با صاحبان آثار به اشتراک گذاشته شود و نکات پیشنهادی نویسندگان آثار تا حد مقدور در نقدها موردتوجه قرار گیرد. در نتیجه این اقدام، بهصورت حضوری یا مکتوب نظر نویسندگان رمانهای این مجموعه دریافت و به آنها ترتیب اثر داده شد. در فضای کنونی ادبیات داستانی میزان تابآوری نویسندگان نسبت به نقد علمی، مبنایی، صریح و جزئیپردازانه با نقطه مطلوب فاصله قابلاعتنایی دارد. در این زمینه، هم ازسویی جریانباختگی نقدِ متعهد در دوره اخیر و فقدان رویکردهای فنی نقد و ورود مباحث غیرعلمیبه ساحت نقد، مؤثر بودهاند و هم ازسویی دیگر، غلبه شبهنقدهای دلنوازانه یا کینجویانه ساحت نقد را متهم کردهاند. فضای نویسندگی همچنان نیازمند بلوغی در مواجهه با نقد است؛ بلوغی که تمایلات و خواستهها و خوشامدهای شخصی یا پیشفرضهای نویسندگان، راه را بر نسبتیافتگی تام و تمام با نقد مسدود نکند.
- مخاطبان این کتاب چه کسانی هستند؟
مخاطب مجموعه نقد جمال جلال رمان، بیتردید، فراتر از نویسندگان این آثار است. پیش از هرچیز، در این مجموعه تلاش شده است روشمندی در ورود و تحلیل و نقد آثار داستانی در معرض تأمل و تحلیل و ارزیابی مخاطبان ادبیات داستانی قرار گیرد؛ سپس یافتههای منتج از کاربست روش معهود، به درنگگاهی درباره سیر و صیرورت ادبیات داستانی معاصر بینجامد.