loading...

Zabane-elm Publication / Bojnord North Khorasan

Content extracted from http://zabaneelm-en.blog.ir/rss/?1740318134

بازدید : 12
چهارشنبه 16 بهمن 1403 زمان : 10:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بازدید : 13
سه شنبه 15 بهمن 1403 زمان : 1:42
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Zabane-elm Publication / Bojnord North Khorasan
هوش مصنوعی، تهدیدی برای جایگزینی کتاب

اصفهان – جامعه‌شناس و شایسته تقدیر بیست و هفتمین دوسالانه کتاب اصفهان در بخش هنرهای نمایشی گفت: تکنولوژی با شتابی افسارگسیخته در حال رشد است به ویژه هوش‌مصنوعی که پیشرفت بسیاری کرده و در آینده نزدیک می‌تواند حتی جای کتاب را بگیرد؛ در حدی که با یک کلیک بتوانید یک کتاب کامل دریافت کنید.

احسان آقابابایی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران( ایبنا)در اصفهان بیان کرد: مثلاً برای بررسی آثار کانت، می‌توانید از هوش‌مصنوعی بخواهید او را برای شما بازسازی کند و به این ترتیب، کانتِ هوش‌مصنوعی با زبان شما صحبت می‌کند و از او می‌خواهید آثارش را برایتان توضیح دهد. در نتیجه هوش‌مصنوعی می‌تواند تهدیدی برای کتاب و نویسندگان به حساب آید و حتی کتاب را به‌کلی حذف کند.

نویسنده کتاب «فیلم و جامعه ایرانی» در خصوص موضوع کتاب گفت: این کتاب تحت عنوان «فیلم و جامعه ایرانی» به ارتباط میان سینمای ایران با جامعه ایرانی می‌پردازد. فصل اول درباره کانسپت جامعه‌شناسی است و فصل‌های بعدی به ایدئولوژی و اینکه ایدئولوژی‌های مختلف چه تاثیری بر جامعه و سینما و رابطه این دو می‌گذارند، می‌پردازد و با همین روند، طبقات مختلف شهرنشینی و قومیت سینمای ایران را بررسی می‌کنیم.

او با بیان اینکه ایده این کتاب در دوران تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد به ذهنش رسید، اظهار کرد: وقتی دیدم کتاب‌هایی در رابطه با جامعه و فیلم به زبان انگلیسی نوشته شده، اما نمونه مشابه آن به زبان فارسی و درباره جامعه ایرانی منتشر نشده است، باعث شد که هنگام نگارش پایان‌نامه دکتری، به فکر تالیف این کتاب تحت تاثیر مطالعاتم در ۱۵ سال گذشته بیفتم و در نهایت تبدیل شد به کتابی که درباره آن صحبت می‌کنیم.

آقابابایی ادامه داد: بخش‌های مختلف کتاب به بازه‌های متنوع سینمای ایران پرداخته است. برخی از فصول به سینمای دهه ۸۰، برخی از فصول درباره سینمای قبل انقلاب، بعد از انقلاب، رابطه زن در سینما و سینمای دهه ۶۰، ۷۰، ۸۰ و ۹۰ شمسی است.

هوش مصنوعی، تهدیدی برای جایگزینی کتاب

دوسالانه کتاب تقویت قلم‌رانی نویسندگان را به دنبال دارد

این پژوهشگر عرصه جامعه‌شناسی درباره جایگاه دوسالانه کتاب اصفهان در انگیزه دادن به نویسنده‌ها بیان کرد: با عنایت به اینکه این کتاب جزو کتب دانشگاهی است و برای انتشارات دانشگاه اصفهان تالیف شده، کتاب را این ناشر به جشنواره ارسال کرد. دوسالانه کتاب اصفهان برای عموم نویسندگان جوان به خصوص برای نویسنده‌های اصفهانی اتفاق جذابی است و سبب ایجاد انگیزه و شور مضاعف آنان برای قلم‌رانی و نوشتن می‌شود.

او پیشنهادهایی برای ارتقای این جایزه ارائه کرد و گفت: بهتر است برای جذب بیشتر نویسندگان جوایز نفیس و ارزشمندی تدارک دیده شود تا نویسنده‌ها برای ارسال آثار به این جشنواره ترغیب شوند و با جوایز نفیس‌تری از آن‌ها استقبال شود. علاوه بر این، حضور تعداد بیشتر کتب و باز کردن فضا برای وجود کتاب‌های حوزه‌های مختلف در این جشنواره می‌تواند سهم بسزایی در تشویق نویسندگان داشته باشد.

قیمت کتاب با قدرت خرید مردم یکسان شود

او درباره بازخورد مخاطبان درباره «فیلم و جامعه ایرانی» اظهار کرد: من تاکنون هشت کتاب نوشته‌ام و نوشتن را جزئی از وظایفم می‌دانم. با عنوان هیئت علمی‌مقاله و چاپ می‌کنم و به طور کلی در رویاهایم نوشتن وجود دارد و تحقق آن برایم جذاب است. کسانی که کتاب را خواندند، مثل دانشجویان که البته این کتاب جزو کتب درسی مقطع کارشناسی آن‌هاست، نظر مساعد و خوبی درباره کتاب داشتند.

وی افزود: البته با توجه به افزایش قیمت هرساله کتاب، خرید کتاب برای دانشجویان مشکل است. به همین دلیل روزبه‌روز تعداد پادکست‌ها و کتاب‌های صوتی و الکترونیکی افزایش می‌یابد و خرید کتاب چاپی با رکود روبه‌رو شده است. این واقعه‌ای تهدیدآمیز است که به تدبیر دولت و یکسان‌سازی قیمت کتاب با قدرت خرید مردم نیاز دارد.

بازدید : 13
سه شنبه 15 بهمن 1403 زمان : 3:17
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بازدید : 13
سه شنبه 15 بهمن 1403 زمان : 3:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بازدید : 13
سه شنبه 15 بهمن 1403 زمان : 3:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بازدید : 23
سه شنبه 15 بهمن 1403 زمان : 3:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بازدید : 19
دوشنبه 14 بهمن 1403 زمان : 0:52
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بازدید : 15
دوشنبه 14 بهمن 1403 زمان : 0:52
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

Zabane-elm Publication / Bojnord North Khorasan
کتابفروشی؛ جغرافیای امن محله

آقا مجید آموزگار، تصمیمش را گرفته بود؛ اما روشن نگه داشتن چراغ کتابفروشی، شناختِ راه از چاهِ بازار کتاب را می‌طلبید؛ اولین راه هم به قول بیزینس‌من‌ها، اطمینان از آینده کسب و کار جدید بود.

سرویس مدیریت کتاب خبرگزاری کتاب ایران( ایبنا):چه جغرافیای آشنایی‌اند، کتابفروشی‌ها؛ پایتختِ محله‌های شهرما؛ این شهرهای دنج و روشنِ کوچه پس‌کوچه‌های دور و نزدیک ما. آجرچین‌شان، معماران دل‌به آسمان دوخته‌ای‌اند به نام کتابفروش؛ ساکنانش، بلندبختان نامیرا؛ به نام کتاب و قانون اساسی‌اش؛ عشق

و چه خیال نازک شادی است اگر کودکی دچار این «پایتخت» باشد!

دختران و پسران دبستانی خیابان زربافیان تهران، ۶ سالی می‌شود، به «پایتخت» نُقلی محله گمرک دچار شده‌اند و دوستِ کتاب‌های کهنه و نو آقای «آموزگار» ۶۵ ساله؛ مردی که با نوکردن ویترین، شد کتابفروش و کتابدار محله.

- «خرازی داشتم اما وقتی فروشگاه رو بازسازی کردیم، دیگه نمی‌خواستم کار قبلی‌مو ادامه بدم»

آقا مجید آموزگار، تصمیمش را گرفته بود؛ اما روشن نگه داشتن چراغ کتابفروشی، شناختِ راه از چاهِ بازار کتاب را می‌طلبید؛ اولین راه هم به قول بیزینس‌من‌ها، اطمینان از آینده کسب و کار جدید بود.

- «برادرم، اول موافق نبود؛ گفت: کتابفروشی!

اونم توی این محله؟!»

کتابفروشی؛ جغرافیای امن محله

اما دوستی با کتاب و مهربانی و همراهی با دوستدران کتاب، دل آقا مجید را قرص کرده بود...

گفته بود: «اهالی محل رو می‌شناسم؛ حداقل سه نسل رو دیدم.» و باور داشت می‌تواند مبّلغ خوبی برای کتاب و کتابخون کردن مردم محله باشد… مرد خوش‌سابقه در دوستی با کتاب.

- «از اول به خوندن کتاب علاقه داشتم؛ می‌خوندم، به دیگران، مخصوصاً نوجون‌های ۱۵ ۱۶ ساله هم که می‌دیدم کتاب خوندن رو دوست دارن، امانت می‌دادم. بعد درباره همون کتاب‌ها باهاشون صحبت می‌کردم. وقتی می‌دیم، درک بهتری به کتاب‌هایی که خوندن پیدا کردن، کتاب‌های سنگین‌تری بهشون می‌دادم.»

اطمینان مردم محل و همنشینی با کتاب، شد دو اعتبار آقای آموزگار برای ورود به دنیا کتابفروشی...

- «اول سه طبقه بود؛ از پنل استفاده کردیم برای ساختن قفسه‌ها… به مرور زمان، همه استقبال کردند و گفتن کتاب‌هامون رو میاریم اینجا. البته بعضیا فقط حرفشو زدن و عمل نکردن،

خُب گفتم اول خودم پیش‌قدم بشم.»

تماشای مجیدآقای آموزگار که حالا پشت ویترینی نو، کتاب‌هایش را کنار هم می‌چیند، مردم محل را پای کار آورد.

«کتاب آوردن و همین‌طور حمایت شدیم. اضافه کردیم؛ (با خنده)

الان هم با کمبود جا مواجهیم. مجبور شدم

گوشه‌های مغازه هم کتاب بزارم. هرکسی، هر کتابی بیاره قبول می‌کنم؛ حقوق یا پزشکی…» برای آقای کتابفروش فرقی نمی‌کند

«شاید برای یک نفر مفید باشه»

«بسیاری از آدم‌هایی که توی این محله زندگی می‌کردند در رده‌های سنی مختلف، صرفاً برای خرید وسایل خرازی مراجعه می‌کردن اما بعد از شروع فعالیت کتابفروشی، دیدم نه؛ این‌ها به کتاب هم گرایش دارن، حتی کتابخونن. بیشتر باهاشون آشنا شدم. حالا یه‌جورایی کتابفروشی برای خیلی از بچه‌های ۲۰ سال به بالا، پاتوق شده...

کتابفروشی؛ جغرافیای امن محله

این ۶ سال از عمر آقای آموزگار کتابفروش، خوش گذشته؛ نشانه‌اش لبخندی است که با گفتن هر خاطره از کتابفروشی‌اش بر لبش می‌نشیند.

مثلاً خاطره خانم دانشجوی حقوق که با دستی پُر از کتاب‌های آقای آموزگار راهی شهرش شده بود.

«می‌خواست، شیراز دفتر وکالت تاسیس کنه. یک کتاب حقوقی می‌خواست؛ پرسید: فروشیه؟ گفتم: خیر؛ فروشی نیست اما می‌تونم بهتون هدیه بدم. گفت: مگه میشه؟ گفتم: اگر بخوای بیشتر هم هست.

همه رو بهش دادم؛ اهدا کردم.

گفتم شاید دیگه نیازی نباشه بره تا راسته کتاب.»

«هستی»

پیوند آدم‌ها با کتاب، ماجرای هرروز همه کتابفروشی‌ها است اما همه ماجراها نمی‌شود خاطره؛ نمی‌شود «هستی» آقای کتابفروش.

به رسم همیشه، آقا مجید آموزگار، سر صحبت را باز کرده بود که «کتاب می‌خونی؟» و هستی پاسخ داده بود: «کتاب دوست ندارم.» شاید شبیه دخترکان لجباز، برای داشتن لوازم‌التحریر رنگارنگ مغازه، پا به زمین کوبیده بود اما از پدر پاسخی جز این نشنیده بود:

«پولاتو جمع کن، کتاب بخر» و باز پاسخ رد دخترک که «کتاب دوست ندارم»

«شروع کردم باهاش حرف زدن؛ دو تا کتاب بهش دادم؛ گفتم برو بخون اگر بَدِت اومد؛ دیگه کتاب نخر.»

بخشندگی آقای کتابفروش کار خودش را کرد؛ دو کتاب، به‌علاوه یک هدیه از بین لوازم‌التحریر رنگی‌اش را در بغل گرفت. پاداش این بخشندگی بوسه‌ای بود که دخترک وقت رفتن، از راه دور برای آقای کتابفروش فرستاد اما این پایان ماجرا نبود.

ماجرای دوستی هستی با کتاب که زیر سقف کتابفروشی آقای آموزگار شروع شد، به فضای مجازی هم رسید. مادرش، قصه‌خوانی‌های دخترک شیرین زبانش را منتشر می‌کرد؛ فیلم‌های کوتاهی که به دست آقای آموزگار هم رسید، و چقدر ذوق کرده بود از نتیجه میدان‌داری در اولین دیدارشان و قدردانی مادر، برای پیوند هستی با کتاب.

دو سالی است که آقای آموزگار، از هستی بی‌خبر است؛ از همان سالی که بعد از فوت پدر، همراه مادر رفت، گوشه‌ای دیگر از شهر.

«پیگیر شماره هستی‌ام تا

دوباره ببینَمِش!»

کتابفروشی؛ جغرافیای امن محله

مرور تاریخ تولد کتابفروشی آقای آموزگار، یادآور خبرهای تلخ تعطیلی کتابفروشی‌های بعضی محله‌ای پایتخت است؛ نه اینکه نبودند آدم‌هایی از جنس مرد ۶۵ ساله خیابان زربافیان تهران اما به عدد، بیشتراند کتابفروشی‌هایی که پلاکشان از ۶ سال و اندی پیش، دیگر به نام کتابفروشی نیست! غمنامه‌ای ادامه‌دار.

آقای مجید آموزگار، در گوشه مغازه نُقلی‌اش، چند ردیف کتاب برای کتابخوان‌ها دارد؛ نه برای فروش؛ برای امانت دادن به دختران و پسران دبستانی؛ دوستانی از نسل چهارم ساکنان محله که کتابفروشی و کتابخانه آقای آموزگار، پاتوق بعد از مدرسه‌شان شده است. حرف هم را خوب می‌فهمند؛ چون زبان مشترک‌شان گفتن و شنیدن از کتاب است.

«[با خنده‌ای از سرذوق] برای بچه‌ها دفترچه درست کردم.»

کارت‌های کتابخانه را شبیه گل‌های گل‌فروشی، تک به تک بیرون می‌کشد و نشان می‌دهد. در این ۶ سال، بیشتر از ۱۵۰ دانش‌آموز محله، عضو «روزنه»؛ کتابخانه آقای آموزگار شده‌اند.

عمر قفسه کتابخانه عمومی‌آقای آموزگار، سه سال از کتابفروشی کمتر است؛ رتق و فتق امور این نقطه از جغرافیای محله در اختیار اعضای کتابخانه است.

«بهشون گفتم، کتابخونه مال خودتونه؛ خودتون میاید اینجا کتاب رو انتخاب می‌کنید و خودتون هم اسمتون رو می‌نویسی توی دفترچه امانات.»

اسم کتاب، اسم خودشون و تاریخ امانت گرفتن کتاب، همه به خط بچه‌دبستانی‌ها. دست‌نوشته‌های بی‌قرار؛ به یاد کودکی، به یاد کلاس و روزهای دبستان. دفتر امانت کتابخانه سه ساله «روزنه» محل ثبت احوالات دخترکان و پسرکان محله به آقای کتابفروش هم هست؛ مثلاً «نفس» که بعد از ثبت کتاب امانتی در پیام کوتاهی برای آقای آموزگار، از حس قلبی‌اش نوشته...

کتابفروشی؛ جغرافیای امن محله

آرزوی آقای آموزگار

حرفمان که به حمایت از کتاب و کتابفروشی می‌رسد، یاد ۶ سال پیش را دوباره زنده می‌کند.

«وقتی کتاب‌های درسی از طریق کتایفروشی‌ها عرضه می‌شد، دلمون خوش بود، حداقل در چند ماه از فصل مدرسه به‌علاوه لوازم‌التحریر، میشه کاری کرد اما عرضه کتاب را از کتابفروش‌ها گرفتند.» درد مزمن کتابفروشی‌های محلی که دخل‌شان به رفت و آمد بچه مدرسه‌ای‌ها وابسته بود! اما خُب بعضی، در همین اوضاع و حذف کتاب‌های درسی از قفسه کتابفروشی‌ها، راهی ساختند؛ نمونه‌‎‌اش آقا مجید آموزگار با نو کردن ویترین و امانت کتاب؛ سقفی به وسعت یک کتابفروشی برای بچه‌ها بنا کرده و چه جغرافیایی امن‌تر از کتابفروشی!

حالا که ۶ سال تجربه کتابفروشی و کتابداری و چند دهه اعتبار دارد چرا به توسعه کارش فکر نکند؟ آستین‌ها را بالا زده و پاشنه‌ها را ور کشیده تا چراغ «کافه‌کتاب» محله را هم روشن کند. به سالن بزرگ سرای محله فکر کرده که اتفاقاً خانم مسئولش روزگاری مثل «نفس»، «هستی»، «مروه» و «ثنا» مشتری‌اش بوده و قول داده کمکش کند.

کتابفروشی؛ جغرافیای امن محله

بازدید : 16
دوشنبه 14 بهمن 1403 زمان : 0:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بازدید : 16
دوشنبه 14 بهمن 1403 زمان : 0:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 53
  • بازدید کننده امروز : 54
  • باردید دیروز : 19
  • بازدید کننده دیروز : 20
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 360
  • بازدید ماه : 101
  • بازدید سال : 13652
  • بازدید کلی : 13672
  • کدهای اختصاصی